Quantcast
Channel: تجرد بعد از سی سالگی
Browsing all 214 articles
Browse latest View live

تصمیم گرفته ام...

خوب به طور واضح من نه قد یک متر و هشتاد دارم و با پاهای کشیده و وزن 50 کیلو.گرد و قلنبه برای خودم در سطح شهر می چرخم و نه دلبری بلدم و نه توان پوشیدن کفش های پاشنه فلان سانت را دارم.تصمیم گرفتم همین را...

View Article


گل ها

عاشق گل گلایل هستم.بیچاره اسمش توی گل های عزا برخورده است ولی من واقعا از دیدنشان لذت می برم.به خصوص گلایل سفید.هر چند که این روزها دیگر گلایل از مد افتاده و برای مسجد ها همه لیلیوم و دستکم داوودی مصرف...

View Article


یک سوال

اینکه گفته میشود خواستگار کم هست رو شما قبول دارید؟پ.ن: البته این سوال یکی از خوانندگان است که من فعلا وقت پاسخ گویی ندارم و ترجیح می دهم همه باهم در موردش نتیجه گیری کنیم تا من سر فرصت در موردش نظرم...

View Article

هدف

یک هفته است دارم به این موضوع فکر می کنم که اگر نگرانی مالی نداشته باشم و بتوانم هر انتخابی بکنم، انوقت چه مسیری را پیش می گیرم؟

View Article

حال و روز ما

زندگی در دنیا جریان دارد.موج های خبری می آیند و می روند و بالطبع واکنش برانگیز هم هستند.امروز داشتم وبلاگی را می خواندم که برای تمام اتفاق های جامعه تحلیل داشت.بعد دیدم که این اتفاق ها از بغل گوش منهم...

View Article


دم غروب

پیراهنش را از خشک شویی گرفتم.سر راه نانوایی خلوت بود و بوی نان بربری نگذاشت دست خالی از جلویش رد شوم.تک سرفه ها باعث شد یادم بیفتد که امروز شیر نخوردم و از بقالی یک بطری شیر هم گرفتم.دم غروب بود و کوه...

View Article

exp date:....

باید یک سر و سامانی به لینک های این بغل بدهم . انگار همه تاریخ مصرفشون گذشته!!!

View Article

شعری از شبنم نادری

در چهل سالگی هم که باشی طنین صدای کسی که تو را به "نام کوچکت" بخواند و پشت هر بار که صدایت می‌کند"عزیزم" بگذارد می‌تواند عاشق‌ات کند.و تو بعد از تمام شدن حرفهایشدختربچه‌ی هجده ساله‌ای می‌شوی که دوست...

View Article


چشم ها را باید شست

دبیر ادبیاتی میگفت: این روزها بد جوری از این نسل جدید درمانده شده ام!! سالها ی پیش وقتی به درس لیلی و مجنون می رسیدم و با حسی شاعرانه داستان این دو دلداده را تعریف میکردم قطره اشکی از چشم دانش آموزی...

View Article


پول

اوضاع کار خراب است . مخصوصا کارهایی مثل ما که وابسته به دیگر شرکت ها هستیم. مشتریان ما طیف وسیعی از کسب و کار ها را در بر می گیرند اما اوضاع همه خراب است. از آرایشگاه و رستوران بگیر تاصنایع دارویی و...

View Article

لبه تاریکی

به طرز عجیبی خوی وندالیسم در من بیدار شده و سرکشی می کند. از هوس بی امان برا آشغال ریختن در خیابان تا شکستن و ویران کردن...وقتی خرابکاری ها و ویرانگری های مخرب اخیر را می بینم درک می کنم که چرا اینجوری...

View Article

ذهن نوشته

مثل شب های امتحان که هرکاری می کنی به جای درس خواندن ، الان هم که باید کاری را تمام کنم ویر وبلاگ نویسیم گرفته است.فولدر انتخابی موسیقی انتخابی برای پروژه های جدیم که شامل سندی و جلال همتی و مرتضی...

View Article

برباد رفته

تمرکز ندارم....ذهنم شده یک سیاه چاله بزرگافکار میایند و توی تاریکی محو می شوند.اگر وسط راه صیدشون نکنم و یک جا ثبتشون نکنم از بین می روند.از دست رفته ام.

View Article


اهالی محل

1- آقای همسایه را اولین بار خانم سابق برادرم کشف کرد که آشپزخانه اش رو به تراس او بود که آقای همسایه توش با دود و دمش خلوت می کرد. بعد تر ها که اشپزخانه  من هم به تراس او اشراف پیدا کرد شبح او را می...

View Article

خشم اژدها

در عرض یک سال گذشته چند نفر را برای یک سری از کارها استخدام کردیم و آخر سر هم بعد از اینکه جانمان را به لبمان رساندند بعد 5 تا 7 ماه از شرکت رفتند و جالب اینجاست که در عرض هفته گذشته من و یکی دیگر از...

View Article


حال و روز ما

زندگی در دنیا جریان دارد.موج های خبری می آیند و می روند و بالطبع واکنش برانگیز هم هستند.امروز داشتم وبلاگی را می خواندم که برای تمام اتفاق های جامعه تحلیل داشت.بعد دیدم که این اتفاق ها از بغل گوش منهم...

View Article

موفقیت

موفقیت را چی تعریف می کنی؟کی به نظرت موفق است؟الگوی موفقت چه کسی است؟کدام یک از کسانی که از نزدیک می شناسی موفق هستند؟اینها سوالاتی بود که خانم مشاور از من می پرسید و من جوابی برایش نداشتم.الان تقریبا...

View Article


ایمان

برای دومین بار هارد حاوی اطلاعاتم بر باد رفت. با اینکه اینبار اکثر اطلاعات را جایی دیگر هم ذخیره دارم ولی مهم توالی و ترتیب هارد بود و حالا برای دستیابی به اطلاعاتم باید چند روزی وقت صرف کنم تا بتوانم...

View Article

روزمرگی ها

رسما چند روز است که کار نمی کنم.از روزی که هارد خراب شده منهم درجه گیج ملنگیم بیشتر شده است.انگار آخرین نظم و ترتیبی هم که توی زندگیم بود با از دست رفتن هارد بر باد رفت.چند تا فکر و پروژه توی ذهنم است...

View Article

از کنارشان می گذریم

پیرمرد اول یک دکان کوچک دارد درست سر چهارراه میرداماد. نیمه دیوانه به نظر می رسد.لال است و همیشه روی زمین نشسته و باخودش حرف می زند. پیرمرد دوم را خیلی وقت است ندیده ام، مرد مسنی بود که باکت و شلوار و...

View Article
Browsing all 214 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>