Quantcast
Channel: تجرد بعد از سی سالگی
Viewing all articles
Browse latest Browse all 214

20 ساله گذشته

$
0
0

چند شب پیش پیرو بحث انگیزه های پنهان به دخترک همکار میگفتم که انگیزه پنهان من از اینهمه این شاخ و اون شاخ پریدن ازدواج بوده است. این چند تا مدرکی که گرفتم ، کارهایی که عوض کردم ، کلاس هایی که رفتم همه و همه زیرش پیدا کردن ادمی بوده که یکجا با بامن فصل مشترک داشته باشد.

خندید و گفت اینهمه دویدی آخرش این شد وضعت؟

گفتم راست می گویی باید جمله را اصلاح کنم چون اگر قصدم ازدواج بود مانند خیلی دیگر از دوستان فقط دنبال یک شوهر می گشتم که استانداردهای شوهر بودن را داشته باشد ولی در حقیقت به دنبال یک همراه و هم صحبت می گشتم. کسی که علاوه بر نیاز جنسی،امنیت و  بعضا مالی دوست خوبی باشد و هدف مشترکی در راه رشد داشته باشیم.

کسی که بتوانم ساعت ها با او حرف بزنم.

ادم های زیادی بودند که شوهر های خوبی بودند. تمکن مالی داشتند، خانواده خوب داشتند، جایگاه اجتماعی داشتند ولی زبان همدیگر را نمی فهمیدیم.

سوتفاهم ها و کج فهمی ها بقدری بود که همان اشتیاق اولیه و هیجان ناشی از جنس مخالف را در نطفه خفه کند.

خوب این دیدگاه من است. دوستانی که بسیار قبولشان دارم و منششان را می پسندم برخلاف من عمل کردند.

دوستانی که تصمیم داشتند مادر بشوند و یا تصمیم داشتند موقعیت اجتماعی خودشان را تثبیت کنند همه و همه با همان شرایط ازدواج کردند.

زندگیشان بعد از 16 و 17 سال گل و بلبل نیست و نود و درصدشان دم از طلاق عاطفی و جدایی قانونی می زنند. اما در گپ و گفت های خلوتمان ناراضی نیستند از تصمیمشان.

چون هدفی را که به خاطرش ازدواج کرده بودند بدست آورده اند و حال ازدواج کارکردش را برایشان از دست داده است.

همانند پوستینی که برای فرار از سرما به بر کنی و در فصل گرم دمار از روزگارت در بیاورد.

این دوستان من همه زنان فرهیخته و موفقی هستند. جایگاه اجتماعیشان خوب است و ذهن بازی دارند. و برای زندگی مشترکشان هم بسیار تلاش کرده اند و تلاش می کنند. ولی چندان در تغییر مسیر ازدواجشان به سمت و سوی هدف های جدید موفق نبوده اند چرا که همسرانشان مسیری دیگر را می پیمایند و رو به سوی هدف دیگری دارند و اختلاف های بنیادی ناشی از فرهنگ و دیدگاه باعث شده تا نشود بین اهداف دو طرف اجماعی حاصل شود.

اما کماکان همه این دوستان که از جهنم زندگیشان می نالند مرا تشویق می کنند به ازدواج ولو نافرجام.

راستش را بخواهید من هم نظرشان را قبول دارم.

زنان در زندگی متاهلی پخته تر می شوند و جنسشان عوض می شود. هر چند که من بهانه بیاورم من نیز در اجتماع و کار با هزاران نفر سر و کله می زنم ولی جنس مدیریت زندگی متفاوت است و ازدواج این فرصت را به دختران می دهد تا بزرگ شوند و پخته شوند.

به هر حال این روزها مشغول مرور زندگی 20 ساله گذشته ام هستم.

نمی دانم چقدر اشتباه کردم که ازدواجی به سبک دوستانم نداشتم .

هنوز هم فکر می کنم  تنهایی بهتر از بودن با کسی است که در کنارش تنها هستی.

اما شاید باید در این نظریه تجدید نظر کنم.

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 214

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>