یونگ معتقد است هر زنی در درون خودش نیمه مردانه ای دارد و هر مردی نیمه زنانه .
و برای بالفعل کردن این نیمه ها روی جنس مخالف فرافکنی می کند و عشق زمینی از اینجا بوجود می اید.
من می دانم که برای پر کردن انرژی مردانه ام به جنس مذکر نیاز دارم و این می تواند هر مردی باشد به شرطی که آنقدر نزدیک باشد که بتوانم وارد حریمش شوم و او نیز وارد حریمم شود.
پدرم، برادرم، همکارم، دوستم...
مسلما تا اینجای کار هیچ خبری از ارتباط جسمی و نزدیک نیست.
اما مشکل از اینجا پیش می اید که می خواهیم همه این نیازها را با یک نفر برطرف کنیم.
او به ما امنیت بدهد، حمایت کند، تامینمان کند، همدم باشد، همصحبت باشد و رابطه نزدیک هم داشته باشیم و .......
برای یک زن متاهل شاید نقش همسری اینگونه تعریف شده باشد.
(البته می دانم که مردان متاهل چنین چیزی را قبول ندارند)
ولی حداقل در شرایط فعلی من می دانم که باید برای هر کدام از نیازهای مردانه ام منبع مشخصی داشته باشم.
یعنی نباید از دوستی که از همصحبتی با او لذت می برم توقع داشته باشم که وقتی تصادف کردم بکوبد و به سراغم بیاید.
در حال حاضر چیزی که به آن نیاز دارم قدرتی است که بهم احساس امنیت بدهد.
وقتی این را به دوستی گفتم در جوابم گفت که تو بسیار قوی هستی و من تعجب می کنم که چطور نیاز به قدرت را مطرح می کنی.
ولی در حقیقت از قوی بودن خسته شدم.
از اینکه همه جا قوی ظاهر بشوم و تکیه گاه باشم.
از اینکه برای تکان نخوردن اب توی دل دیگری به روی خودم نیاورم که چه فشاری را تحمل می کنم.
همه مدیریت بحران من را تحسین می کنند ولی بعد از هر تنش و بحران چنته ام خالی می شود و احتیاج به کمک دارم تا پرش کنم.
هفته پیش یکی از همین روزهای کذایی بود. از بستری شدن مامان گرفته تا مشکلات خان داداش و سردرگمی های خواهرزاده و خزعبلات سرکار و بازی های آدم ها برای هیچ و پوچ به علاوه خیل دوستانی که هرکدام دریایی درد و غم دارند که سنگ صبورشان منم.
خسته و درمانده شده بودم و تنها دلم یک سنگ صبور می خواست.
سنگ صبوری که از من قوی تر باشد.
انتخاب اشتباهی کردم و پیش آدم اشتباهی شکستم.
انتظار نداشت من را درمانده ببیند.
و واکنشش حالم را بدتر کرد.
به هر حال می دانم که باید انرژی های مردانه اطرافم را زیادتر کنم.
محیط کارم بیش از حد زنانه است و ارتباطم با دوستان مذکرم خیلی کم شده و همین باعث شده تا بیش از حد روی یک یا دو منبع متمرکز شوم و توقع داشته باشم کارهایی بکنند که در حیطه وظایفشان نیست.
سخت است
هر چه باشد من زنم و یکه شناس
باید این روش را تجربه کنم.
ولی توصیه اش نمی کنم.