سالهای زیادی بود که با رفتن آدم ها مواجه بودم ، حالا به هر نوعی یا بعد مسافتی می گرفتند و یا بعد روحی ..... نمی شود گفت به رفتن ها عادت کردیم ولی دیگر پذیرفته ایم که رفتن ها هم جزیی از زندگی هستند . ولی امروز " آمدن " را تجربه کردم بعد از سالها! شاید شانزده سال . دقیقا شانزده سال از آخرین اتفاق نویی که توی خانواده ما افتاده بود می گذرد و امروز نورسیده ای به میان ما آمد.... تجربه آمدن تجربه جالبی بود. مثل رفتن نیست که جای خالی داشته باشد و تاریکی هولناک، دقیقا برعکس است، حالا او آمده است و فضایی را پر کرده . آمده وهمه چیز و همه کس را حول محور خودش تغییر می دهد. نو و ظریف بود. هر چه بود بعد از اینهمه رفتن تجربه دلچسبی بود
↧