Quantcast
Channel: تجرد بعد از سی سالگی
Viewing all articles
Browse latest Browse all 214

مرگ

$
0
0

بزرگ شدن درد دارد.

وقتی که چشم تو چشم برادرت می شوی که قیافه اش شده مثل پدربزرگ مرحومت..

یا دخترعمه ات که کپی برابر اصل مادر بزرگ از دست رفته ات شده است ... 

یکهو وسط مهمانی خودت میای و می بینی انگار تمام خاطرات کودکیت دوباره جان گرفته و پسرعمه جان مثل آقابزرگ چای می خورد و دختر خاله جان دست پختش رنگ و بوی مهمانی های پنجشنبه اول ماه خاله خانم را دارد.

بعد تلخی روزهای مرگ تک تک رفتگان به کامت می نشیند و با این واقعیت روبرو می شوی که تک تک این آدم ها هم رفتنی هستند.

دیروز به دوستی که در غم عزیزش دلسوخته بود می گفتم : تجربه مرگ از من ادم بهتری نمی سازد. چون رفتن ادم ها بد دردی دارد ودلم می خواهد انقدر بد باشم که وقتی رفتم همه احساس راحتی کنند و نه اینکه دردبکشند و پشتشان خالی شود.

تئوری احمقانه ای است اما این بازی تکراری زندگی اصلا خوشایند نیست. فکر اینکه تمام این لحظات غم ناک و سخت را باید برای تک تک عزیزانت بگذرانی شکنجه است. و پیش خودت غبطه می خوری به اویی که رفته. 

اما تصور اینکه رفتن تو چه داغی بر دلها می گذارد هم تلخ است. می گویی کاش من اخرین نفر باشم تا عزیزانم زجر نکشند.

اما ایا طاقت داری؟ 

بعد به این فکر می کنی که ببری و بکنی از همه وابستگی ها ودلبستگی ها. 

مثل تمام ماجراهای عاشقانه ای که داشتی و پوست انداختی تا تمام شدند.

اما مگر می شود با پدر و مادر و خواهر و برادرت چنین کاری بکنی؟ 

تاب نمیاوری اگر نبینیشان و بی خبر باشی . 

ان معشوق از یاد رفته دلت را شکانده بود.

اینها که همیشه مرهم دلت بوده اند.

سخت است . 

باید راهکار بهتری وجود داشته باشد ...


Viewing all articles
Browse latest Browse all 214

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>